English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1479 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He helped me for my fathers sake. U بخاطر پدرم به من کمک کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I had a terrible (hard) time of it. U پدرم درآمد
I had a letter from my father . U از پدرم کاغذ داشتم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
repeat U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats U بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
add U اضافه کنید زیاد کنید
adding U اضافه کنید زیاد کنید
adds U اضافه کنید زیاد کنید
prescan U خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
through U بخاطر
memorising U بخاطر سپردن
memorises U بخاطر سپردن
memorised U بخاطر سپردن
pro- U برای بخاطر
pro U برای بخاطر
thru U بخاطر بواسطه
consequently <adv.> U بخاطر همین
memorize U بخاطر سپردن
memorized U بخاطر سپردن
memorizes U بخاطر سپردن
for good's sake U بخاطر خدا
call to mind U بخاطر اوردن
memorise [British] U بخاطر سپردن
learn by heart U بخاطر سپردن
learn by rote U بخاطر سپردن
to call to remembrance U بخاطر اوردن
in his own name U بخاطر خودش
memorizing U بخاطر سپردن
to have in remembrance U بخاطر داشتن
in this manner <adv.> U بخاطر همین
in consequence <adv.> U بخاطر همین
by implication <adv.> U بخاطر همین
for this reason <adv.> U بخاطر همین
in this vein <adv.> U بخاطر همین
for that reason <adv.> U بخاطر همین
as a result of this <adv.> بخاطر همین
in this respect <adv.> U بخاطر همین
hence <adv.> U بخاطر همین
thus [therefore] <adv.> U بخاطر همین
therefore <adv.> U بخاطر همین
by impl <adv.> U بخاطر همین
insofar <adv.> U بخاطر همین
whereby <adv.> U بخاطر همین
in so far <adv.> U بخاطر همین
as a consequence <adv.> U بخاطر همین
in this wise <adv.> U بخاطر همین
in this way <adv.> U بخاطر همین
in this sense <adv.> U بخاطر همین
only U فقط بخاطر
as a result <adv.> U بخاطر همین
To memorize something. To commit somthing to memory. U چیزی را بخاطر سپردن
because of [for] medical reasons U بخاطر دلایل پزشکی
pollution tax U مالیات بخاطر الودگی
wherefore U بچه دلیل بخاطر چه
a guilty conscience [about] U وجدان با گناه [بخاطر]
he had need remember U بایستی بخاطر داشته باشید
remembered U یاد اوردن بخاطر داشتن
foy U سوری که بخاطر مسافرت میدهند
anxiously [about] or [for] <adv.> U بطورنگران [مشتاقانه ] [بخاطر] یا [برای]
remembers U یاد اوردن بخاطر داشتن
hold a grudge <idiom> U کسی را بخاطر کاری نبخشیدن
remember U یاد اوردن بخاطر داشتن
to fear [for] U ترس داشتن [بخاطر یا برای]
notation U بخاطر سپاری حاشیه نویسی
to act in somebody's name U بخاطر کسی عمل کردن
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
wanted [for] U [کسی را قانونی] خواستن [بخاطر]
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
To memorize. to learn by heart. U حفظ کردن ( بخاطر سپردن )
notations U بخاطر سپاری حاشیه نویسی
They are famed for their courage. U بخاطر شجاعت وجسارتشان شهرت دارند
take something into account <idiom> U بخاطر آوردن وتصمیم گیری کردن
wooler U جانوری که بخاطر پشمش پرورش مییابد
buddy system U شناگران بخاطر ایمنی دو نفره کردن
to execute somebody for something U کسی را بخاطر چیزی اعدام کردن
She married for love ,not for money . U بخاطر عشق ازدواج کردنه پول
rack one's brains <idiom> U سخت فکر کردن یاچیزی را بخاطر آوردن
to be tied up in something U دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
to go and lose U بخاطر غفلت از دست دادن [اصطلاح روزمره]
to send things flying U [بخاطر ضربه] به اطراف در هوا پراکنده شدن
to be out of action [because of injury] U غیر فعال شدن [بخاطر آسیب] [ورزش]
to beg of somebody U دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
misremember U غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
to beg somebody for something U دست به دامن کسی شدن [بخاطر چیزی]
to report to the police U خود را به پلیس معرفی کردن [بخاطر خلافی]
ease off U شل کنید
say no more U بس کنید
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
Don't get annoyed at this! U بخاطر این دلخور نشو ! [اوقاتت تلخ نشود!]
to lose sleep over something [someone] <idiom> U بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
set down U معلق ساختن سوارکار یا راننده ارابه بخاطر خطا
let point U امتیازی که بخاطر مداخله حریف به رقیب او داده میشود
Turn (let) the dog loose. U سگ راباز کنید
wait a second U تامل کنید
vide infara U را نگاه کنید
recive U مصرف کنید
caution U توجه کنید
repeat U تکرار کنید
attention to orders U توجه کنید
push the door to U در راپیش کنید
dele U پاک کنید
hurry up U عجله کنید
hold hard U صبر کنید
give it a wipe U انراخشک کنید
have patience with me U با من حوصله کنید
oyez U توجه کنید
repeats U تکرار کنید
accelerando کم کم تند کنید
cautioned U توجه کنید
cautioning U توجه کنید
cautions U توجه کنید
delete U حذف کنید
deleted U حذف کنید
supposing U فرض کنید
suppose U فرض کنید
deletes U حذف کنید
deleting U حذف کنید
oyez U گوش کنید
i say U نگاه کنید
into a ball U نخ راگلوله کنید
make a hurry U عجله کنید
supposes U فرض کنید
keep at it U مداومت کنید
move out U حرکت کنید
leontief table U نگاه کنید به :
Many thanks for the sympathy shown to us [on the passing of our father] . U خیلی سپاسگذارم برای همدردی شما [بخاطر فوت پدرمان] .
latchkey child [کودکی که معمولا در خانه بخاطر مشغله پدر مادر تنها است]
Full tank, please. لطفا باک را پر کنید.
observe silence U سکوت را رعایت کنید
Please check the ... لطفا ... را کنترل کنید.
When will you depart? U کی شما حرکت می کنید؟
Please check the water. لطفا آب را کنترل کنید.
continue your studies U تحصیلات خودرادنبال کنید
KEEP LEFT U از سمت چپ حرکت کنید.
out with him U اورا بیرون کنید
Notice the details! U توجه کنید به جزییات !
drop track U تعقیب را قطع کنید
do good to others U بدیگران نیکی کنید
infile U به ستون دو حرکت کنید
check firing U عناصرتیر را بررسی کنید
cease engagement U درگیری را قطع کنید
avast U ایست توقف کنید
record as target U اماج را ثبت کنید
off with his head U سرش را از تن جدا کنید
mayday U خطر کمک کنید
single file U به ستون یک حرکت کنید
opened U مروحه را باز کنید
open U مروحه را باز کنید
trails U هدف را تعقیب کنید
stack arms U تفنگها راچاتمه کنید
you do me injustice U در باره من بی عدالتی می کنید
NB U خوب دقت کنید
shift colors U پرچم را تعویض کنید
trail U هدف را تعقیب کنید
Cash is in short supply these days . U از حقوق ماهانه ام کم کنید
she your profit with him U سودخودرابا اوتقسیم کنید
maydays U خطر کمک کنید
Refer (turn over) to page 110. U به صفحه 110مراجعه کنید
Please behave yourself . Please be courteous. U ادب را رعایت کنید
Turn the water tap on . U شیر آب را باز کنید
trailed U هدف را تعقیب کنید
supra U ببالا نگاه کنید
opens U مروحه را باز کنید
trailing U هدف را تعقیب کنید
chain U مراجعه کنید به CATENA
try and came U کوشش کنید که بیائید
I won't be talked into it! U من را نمیتوانید متقاعد کنید!
wait a second U اندکی صبر کنید
sus.per coll U حلق اویزش کنید
wait a little U کمی صبر کنید
chains U مراجعه کنید به CATENA
wait a second U یک خرده صبر کنید
Do you agree that … U آیا تصدیق می کنید که …
wait a minute U اندکی صبر کنید
wait a minute U یک دقیقه صبر کنید
He was killed when his parachute malfunctioned. U بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
He bought them expensive presents, out of guilt. U او [مرد] بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
Drop me just before you get to the turning. U مرانرسیده ره سر پیچ پیاده کنید
Erase ( clean ) the blackboard. U تخته سیاه راپاک کنید
Please get it off ! [Please clean it up !] U لطفا این را پاک کنید !
Offer him some chocolates. U به ایشان شکلات تعارف کنید
Line up the children in order of height. U بچه ها رابترتیب قد بخط کنید
Act according to the previous procedure. U بترتیب گذشته عمل کنید
up with it! U بلندش کنید بگذاریدش بالا
drop U قطره سقوط کردن کم کنید
dropped U قطره سقوط کردن کم کنید
dropping U قطره سقوط کردن کم کنید
Do you feel hungry? U شما احساس گرسنگی می کنید؟
drops U قطره سقوط کردن کم کنید
identified U مشاهده کردن شناسایی کنید
identifying U مشاهده کردن شناسایی کنید
identifies U مشاهده کردن شناسایی کنید
identify U مشاهده کردن شناسایی کنید
negative altitude U ارتفاع هواپیما را تصحیح کنید
large spread U فاصله گلوله ها راکم کنید
o bey your parents U والدین خودرا اطاعت کنید
Every day that you go unheeded, you need to count on that day U هر روز که بیفتید، باید در آن روز حساب کنید
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
adjusting U میزان کردن تنظیم کنید
Recent search history Forum search
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
2مهرآسا
1ICR
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
1The more you care
1This clause summarizes general aspects on AT commands and issues related to them. For further information, refer to ITU-T Recommendation V.25ter
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1What is the meaning of shahneh (شحنه یا داروغه) in farsi ?
1confinement factor
1How dare you sniff at me just because I'm poor?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com